نی نامه...


عضو شوید


نام کاربری
رمز عبور

:: فراموشی رمز عبور؟

عضویت سریع

نام کاربری
رمز عبور
تکرار رمز
ایمیل
کد تصویری
براي اطلاع از آپيدت شدن وبلاگ در خبرنامه وبلاگ عضو شويد تا جديدترين مطالب به ايميل شما ارسال شود



سلام ..ممنونم از نگاهتون..خوش اومدید... اگه دوست دارید مطالب مختلفی درباره ی طبیعت گردی، ساخت انواع کاردستی و کلی چیزای باحال دیگه اطلاعات کسب کنید خوشحال میشم به اینستاگرام ما سری بزنید قدمتونو روی چشم ما بذارید. @mahsano1372

تبادل لینک هوشمند
برای تبادل لینک  ابتدا ما را با عنوان تا خدا (نردبانی برای نزدیکی به خالق بی همتا) و آدرس takhoda.LXB.ir لینک نمایید سپس مشخصات لینک خود را در زیر نوشته . در صورت وجود لینک ما در سایت شما لینکتان به طور خودکار در سایت ما قرار میگیرد.







نام :
وب :
پیام :
2+2=:
(Refresh)

آمار مطالب

:: کل مطالب : 538
:: کل نظرات : 393

آمار کاربران

:: افراد آنلاین : 1
:: تعداد اعضا : 2

کاربران آنلاین


آمار بازدید

:: بازدید امروز : 274
:: باردید دیروز : 109
:: بازدید هفته : 383
:: بازدید ماه : 584
:: بازدید سال : 85872
:: بازدید کلی : 314463

RSS

Powered By
loxblog.Com

نی نامه...
چهار شنبه 19 بهمن 1390 ساعت 13:49 | بازدید : 1288 | نوشته ‌شده به دست مهسا | ( نظرات )

بشنو از نی چون حکایت می کند

از جداییها شکایت می کند

کز نیستان تا مرا ببریده اند

از نفیرم مرد و زن نالیده اند

سینه خواهم شرحه شرحه از فراق

تا بگویم شرح درد اشتیاق

هر کسی کاو دور ماند از اصل خویش

باز جوید روزگار وصل خویش

من به هر جمعیتی نالان شدم

جفت بدحالان وخوش حالان شدم

هرکسی از ظن خود شد یار من

از درون من نجست اسرار من

سر من از ناله ی من دور نیست

لیک چشم و گوش را آن نور نیست

تن زجان و جان زتن مستور نیست

لیک کس را دید جان دستور نیست

آتش است این بانگ نای و نیست باد

هر که این آتش ندارد، نیست باد

آتش عشق است کاندر نی فتاد

جوشش عشق است کاندر می فتاد

نی،حریف هر که از یاری برید

پرده هایش پرده های ما درید

همچو نی زهری و تریاقی که دید؟

همچو نی دمساز و مشتاقی که دید؟

نی حدیث راه پرخون می کند

قصه های عشق مجنون می کند

محرم این هوش جز بی هوش نیست

مرزبان را مشتری جز گوش نیست

در غم ما روزها بی گاه شد

روزها با سوزها همراه شد

روزها گر رفت، گو رو،باک نیست

تو بمان، ای آنکه چون تو پاک نیست 

هر که جز ماهی، ز آبش سیر شد

هر که بی روزی است، روزش دیر شد

در نیابد حال پخته هیچ خام

پس سخن کوتاه باید، والسلام

 

مثنوی مولوی





:: موضوعات مرتبط: ادبی , ,
|
امتیاز مطلب : 24
|
تعداد امتیازدهندگان : 6
|
مجموع امتیاز : 6
می توانید دیدگاه خود را بنویسید


نام
آدرس ایمیل
وب سایت/بلاگ
:) :( ;) :D
;)) :X :? :P
:* =(( :O };-
:B /:) =DD :S
-) :-(( :-| :-))
نظر خصوصی

 کد را وارد نمایید:

آپلود عکس دلخواه: